۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

"زندگی سگی" را تعریف کنید


زندگي وقتي سگي است كه هيچ چيز نه تنها سرجايش نيست بلكه نزديكيهاي جايش هم نيست. حالت شدید اين ماجرا در موقعيت هايي مثل دو سه روزِ قبل از يك سفر طولاني يا هفتهي قبل از روز اسباب كشي و سه چهار روز بعد از اسبابكشي كاملا قابل لمس است. در این موقعیت معمولا غذا دير ميشود، گاز وصل نيست، بشقابها در كارتنِ بسته است، نمكدان معلوم نيست كجاست، چاي يك نوشيدني پستمدرن محسوب مي شود، دوش گرفتن با آب گرم و حوله و لباس درست حکم " انتظارای الکی" دارد  و از اين جور چيزها. نقطه مقابل اين وضعیت هم زندگي غيرسگي است، زندگي آدموار.  در اين زندگي همه چيز جا افتاده و  به اصطلاح به حالت پايدار رسيده است و انرژي و وقت اعضاي خانواده مصرف تراکنشهای اوليهي زنده بودن نميشود، پايبست خانه محكم شده و خواجه و عيال در بند نقش ايوان مي توانند بود!
شديدا از نظر روحي در برابر زندگي سگي حساسم و توان روحيام در این شرایط بسيار كم است. به همين دليل از اسبابكشي تنفر ويژهاي دارم. اخيرا در سير تفكرات فراوانم در اين زمينه رابطهي مهمي كشف كردهام كه نشان مي دهد هر كسي، هر زوجي و یا هر خانوادهاي در كجاي این طيف (بين زندگي سگي و آدم وار)  ايستاده است. به نظرم ميزان مخلفات كنار غذا در وعدهي اصلي غذاي روزانه میتواند یکی ازنشانههای میزان سگیّت زندگی باشد! همهي ما بسته به سبک زندگیمان ناهار يا شام وعدهي اصلي غذاييمان حساب میشود. اين مساله ممكن است به اين شكل باشد كه ناهار را صبح از خانه ببریم سركار، فرقي نمي كند. در هر صورت همهي افراد یک وعدهی اصلی دارند. گاهی ميبيني يكي فقط يك ظرف ماكاروني آورده و تمام. يكي همين ماكاروني را آورده و يك مقدار ماست، يكي هم ماكاروني آورده و ماست و سبزي تازه. در شرایط تکرار کسی که غذایش به همان حد غذای اصلی خلاصه شده و احتمالا بیشتر برای نمردن غذا میخورد به احتمال زیاد زندگی سگیای دارد.

از شاخص که بگذریم، اسبابکشی وحشتناکترین تراکنش جهان است و ما چند روز دیگر اسبابکشی داریم.



۱ نظر:

  1. ایول، به سلامتی... زود تموم میشه دوباره به حالت اسنیبل برمی گردین ... سخت نگیر... زندگی با همین چیزاش خوبه :دی

    پاسخحذف