۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه


با دوچرخه رفتیم مزرعه، مزرعه‌ی توت فرنگی. تقریبا داخل شهر بود و از خانه‌ی ما 25 دقیقه با دوچرخه بود. چیدن میوه از درخت برای من از لذت‌های "خاص" زندگی‌ست. اصلا نگاه به درختِ پربار مست‌م می‌کند. خیلی وقت است ندیده‌ام. آخرین بارهایش بر می‌گردد به 20 سال پیش، زیر درخت‌های زردآلو و غیسی پدربزرگم. و یکی هم این اواخر، گمانم نوروز 87 بود. نزدیکی جهرم کنار جاده پرتقال می‌فروختند با طرف حرف زدیم و وارد باغ شدیم و پرتقال چیدیم و خوردیم و خریدیم.
توت فرنگی بوته دارد و حس درخت را نمی‌دهد ولی در مجموع خوب بود. 5 دلار دادیم برای یک سبد کوچک. هر چه می‌توانیم بخوریم و سبد را پر کنیم و ببریم. رسم‌شان است. بعضی جاها اصلا برای همین است که بچینی و بخوری و ببری. دنبال باغ میوه‌ی درختی می‌گردم. همین الان خاطر دوران کودکی زنده شد.  سال‌های شصت و دو - شصت و سه، زیر درخت‌های انار و انجیر. نوشته‌ی جدا می‌طلبد.



 این هم نتیجه:

۳ نظر:

  1. مهدي رجا۲۸ تیر, ۱۳۹۰

    درخت غيثي ؟!

    پاسخحذف
  2. آره مهندس! البته با سین بود درستش کردم. غیسی نوعی زردآلو است که هم شیرین تر است و هم این که بر خلاف زردآلو هسته‌اش هم شیرین است.

    پاسخحذف
  3. باغ میوه‌ی درختی هم زیاد است در کانادا که دقیقآ همین برنامه را دارند. یک ورودی می‌دهی و می‌روی هر چه خواستی می‌خوری و یک سطل هم پر می‌کنی. من باغ گیلاس این‌طوری رفته‌ام. باغ هلو هم هست. روی اینترنت بگردی حتمآ در اطراف اتاوا پیدا می‌کنی.

    پاسخحذف